چرا و چگونه وارد رابطه می شویم
سرفصل های محتوا :
چرا و چگونه وارد رابطه می شویم؟
همیشه همانگونه که فکر میکنیم اتفاق نمیافتد هر رابطه به یک داستان رمانتیک هم تبدیل نمیشود. ممکن است ما فکر کنیم کسی برای ما مناسب باشد یا خیر. اما همیشه اونجوری که ما فکر میکنیم پیش نمیرود و این موضوع میتواند یک رابطه را تبدیل به جهنم کند.
در بالا گفتیم هر رابطه ای به یک داستان رمانتیک تبدیل نمیشود، این یک موضوع بدیهی است. بسیاری از داستان های عاشقانه پایان خوشی ندارند. اما چطور با گذر زمان عشق از بین میرود ؟ با خصوصیاتی که قبلا در او دوست داشتم و الان آزارم میدهد ، چکار کنم ؟ آیا باید به خاطر او تغییر کنم ؟ عاشق شوید ولی از حالتان غافل نشوید! اگر رابطیتان دچار اتفاقات ناخوشایندی افتاده ، مشاهده ی دوره راه نجات رابطه را اکیدا پیشنهاد میکنیم.
از سنین نوجوانی و جوانی به دنبال راه هایی میرویم که خودمان را از طریق عاشقی رمانیتک کامل کنیم واقعیت دردناک این است که بخش اعظم آنچه در ماجراهای عاشقانه می گذرد، در عمل زندگی نزیسته خودمان است که به سوی خودمان بازتابانده می شود.
در لحظه ی اول عاشقی چه دیدید؟
به روابطتان نگاهی بیندازید. زمانی که برای اولین بار عاشق شدید، چه خصوصیاتی از او شما را جذب خودش کرد؟ چه چیزی در نظرتان درخشید؟ این خصوصیت که جذب آن شدید، همان خصیصه هایی نبودند که برای رشد کردن در درون خودتان به آن نیاز داشتید؟ وقتی ما برای اولین بار امکانی در زندگی ما می بینیم، اول آن را در درون شخصی دیگر می بینیم. بخشی از ما که قرار بوده ظاهر شود، اما این جریان بصورت مستقیم از ضمیر ناخودآگاه به ضمیر خودآگاه صورت نمی گیرد؛ بلکه از طریق واسطه و میانجی انجام می شود. شما میتوانید کلاس خودشناسی آنلاین و یا حضوری را شرکت کنید تا خودتان و دیگران را بهتر بشناسید.
ما توان رو به رشدمان را به کسی منتقل می کنیم و مجذوب او می شویم اولین علامت در ، اینکه چیزی در درون ما در حال تغییر است زمانی است که می بینیم کسی در نظر ما برق می زند و می درخشد. ما اینگونه رشد می کنیم، اما اگر از زندگی نزیسته مان آگاه نشویم، فرافکنی ما، روابط نزدیک مان را نابود خواهد کرد.
محتوای پیشنهادی : برای اطلاعات بیشتر با آرکیتایپ زنان کلیک کنید.
توقعات سمی در یک رابطه
در حین رابطه توقع داریم طرف مقابلمان قطعه های گمشده ی ما را پر کند، به جای اینکه از رابطه برای رشد آگاهی استفاده کنید از طرف مقابلمان توقع داریم. و فراموش میکنیم که او هم انسان است چرا که ما در واقع در پی توان بالقوه خودمان هستیم. به خاطر اینکه قابلیت های خودمان را نشناخته ایم، کار تمام شده را زمین میگذاریم و با کسی که ادعای دوست داشتنش را داریم ، زخم های کهنه را تکرار میکنیم. مثلا یک مردی که از مادرش بی مهری دیده است، به دنبال همسری است که این بی مهری را برای او جبران کند. اینگونه توقعات او از همسرش به گونه ای دیگری خواهد بود. و اگر همسرش به او ذره ای بی مهری کند، رابطه اش با او مخدوش و نابود می شود.
اما این نکته را همیشه در خاطرتان نگه دارید که کسی که روبروی ماست یک انسان است و نمیتواند تجلی تمام عناصر زندگی نزیسته ما باشد و آن را برای ما زندگی کند. بنابراین، چنین مردی می بایست به تقویت انرژی مهرورزی به خود بپردازد و این توان را که به آن نیاز دارد، از درون خود بیرون بکشد.
محتوای پیشنهادی : برای اطلاعات بیشتر درمورد آرکتایپ های مردانه کلیک کنید.
عشق از دیدگاه خودمحورانه
در بالا نیز اشاره کردیم ، در زمانی که رابطه ی ما پیشرفت میکند، توقع داریم دیگری قطعات گمشده ی ما را تکمیل کند. در آن لحظه انسان بودن معشوق را فراموش مکنیم چرا که در پی توان بالقوه خودمان هستیم . عشق از دیدگاه خودمحورانه ، یعنی یافتن کسی برای استفاده کردن از او. من دوستت دارم، چون تو برای من خوبی و مرا کامل می کنی.
دقیقاً به این علت که قابلیت های خودمان را نشناختیم، کار تمام نشده را زمین می گذاریم و با همان کسانی که ادعای دوست داشتن شان را داریم، زخم های کهنه را تکرار می کنیم. بنابراین، چنین فردی می بایست به تقویت انرژی مهرورزی به خود بپردازد و این توان را که به آن نیاز دارد، از درون خود بیرون بکشد.
نقطه ی مقابل عشق !
در نظر برخی افراد ، نفرت نقطه ی مقابل عشق است. اما باید بگوییم نقطه ی مقابل عشق ، قدرت است. عشق یعنی همسانی با دیگری، در حالی که قدرت یعنی آرزوی کنترل دیگری در راه رسیدن به مقاصد خودمان. در نظر ما یک امر بدیهی است که با کسی که عاشقش هستیم ، ازدواج کنیم. اما به مرور زمان موثر نیست. عاشق شدن یعنی زندگی نزیسته مان را به کسی بدهیم که برایمان نگه دارد تا زمانی که برای پس گرفتنش آماده شویم. برای موفق شدن رابطه، جایی در این مسیر هر یک از طرفین باید فرافکنی شان را پس بگیرند و زندگی نزیسته شان را طلب کنند.
دلایل شکست رابطه
متأسفانه این جریان معمولاً با توهم زایی همراه است رابطه ها شكست مى خورند؛ نه تنها به خاطر عقده هاى شخصى، بلكه به دليل اينكه ما از آن ها انتظار غيرممكن داريم. اغلب پشت رابطه، توهم ناخودآگاهى نهفته است كه «آن ديگرى» مشكل تنهايى ما را حل خواهد كرد. زمانی که کودک هستیم ، تنهایی با حضور والدین حل میشود و بزرگسالى، تنهايى ،جاى خود را به غلبه بر عقده هاى والد و انتقال آن ها به ديگران مىدهد، اما حتى مؤثرترين رابطه ها هم فقط مى توانند به آن پيوند آغازين نزديك شوند.
برای مقابله با ترس از دست دادن دنیا ، باید آن را رها کرد.
برای مقابله با حس تنهایی، باید تنهایی را در آغوش کشید.
در هوميوپاتى بيمارى توسط خوردن كمى از خود سم بهبود مى يابد.
زمانی که ما جدایی را بپذیریم ، بیشتر میتوانیم با آن زندگی کنیم و رابطه بهتر میشود. یکی از دلایل شکست رابطه هاف عقده ی شخصی نیست بلکه انتظارات غیرممکن ماست.اغلب پشت عقد ازدواج، توهم ناخودآگاهى نهفته است كه «آن ديگرى» مشكل تنهايى ما را حل خواهد كرد. اكثر رابطه ها براى مدتى با نوعى يكى شدن ادامه مى يابند.
به اين ترتيب رشد هر دو نفر محدود مى شود و يا زير بار انتظارات غيرمنطقى مى شكند. رابطه سالم فقط درصورتى ممكن است كه شخص قادر باشد به عنوان يك فردِ تنهاىِ فرديت يافته سر ميز رابطه بنشيند. اگر فکر میکنید برای بهبود رابطه کمک لازم دارید به شما بهترین روانشناس کرج را معرفی میکنیم.
“ريلكه” هسته رابطه ناب را، سهيم شدن خلوت خود با ديگرى تعريف كرده است:
تصور مى كنم مهم ترين وظيفه پيوند ميان دو نفر محافظت از خلوت يكديگر است. اين غنى ترين موهبتى است كه مى توانيم به يكديگر ببخشيم؛ حتى اگر تشخيص دهيم كه ديگرى نيز تنهاست. فراسوى وحشت و سكوت اين فضاهاى بيكران، غناى سفر فردى هر كس نهفته است. هنگامى كه مى كوشم با انتقال سفرم به «آن ديگرى» از آن اجتناب ورزم و به ترس از تنهايى تسليم مىشوم.
آنگاه نه تنها معناى بى همتايى وجودم را زير پا مى گذارم، بلكه بارى بر دوش كسى مى شوم كه ادعا مى كنم دوستش دارم و به اين ترتيب سهم خود از غناى هستى را مى كاهم؛ غنايى كه زندگى از من مى خواهد مظهر آن باشم. فقط وقتى كه خودم را همانند ديگرى بدانم ــ كسى غير از والدينم، كسى غير از تو و حتى غير از كسى كه هستم ــ قادرم فراوانى توانگركننده زندگى را تجربه كنم.
پروفسور يونگ آن را اينگونه تعريف كرده است :
تنهايى الزاماً دشمن دوستى و رابطه نيست؛ زيرا هيچكس نسبت به دوستى و معاشرت حساس تر از انسان تنها نيست. دوستى در رابطه فقط زمانى شكوفا مى شود كه هركس فرديت خود را به ياد آورد و خود را با ديگرى يكى نپندارد.
منابع :
۱-زندگی نزیسته ات را زندگی کن / نویسنده: رابرت الکس جانسون / مترجم: سیمین موحد / ناشر :بنیاد فرهنگ زندگی
۲- مرداب روح/ نویسنده جیمز هالیس / مترجم:فریبا مقدم / ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی
۳-کشف حکمت اتفاقات گ نویسنده:رابرت .اچ هوپک / مترجم: ساره سرگلزایی / ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی
دیدگاهتان را بنویسید