کارل گوستاو یونگ به زبان ساده و کاربردی
سرفصل های محتوا :
کارل گوستاو یونگ کیست ؟
یکی از تاثیرگذارترین افراد در روانشناسی تحلیلی، کارل گوستاو یونگ بود که در سال 1875 میلادی در سوئیس در خانواده ی مذهبی متولد شد. 8 عمو و پدر بزرگ مادری او همگی کشیک بودند. او بنیانگذار روانشناس تحلیلی است که در برخی از جنبهها مشابه با روانکاوی زیگموند فروید بود. کهن الگوها ، مفاهیم برونگرا و درونگرایی و ناخودآگاه جمعی همگی از توسعه و پیشنهاد های او است. کارهای او در روانپزشکی، رواندرمانی، مطالعه دین، ادبیات و زمینههای مرتبط تأثیرگذار بوده است.
زندگینامه کارل گوستاو یونگ
پدر پروفسور یونگ سعی داشت ، تجربه های خود از خداوند را به یونگ منتقل کند اما موفق نشد. مادرش یک زن افسرده خو بود که ساعت ها در اتاقش سپری میکرد و ادعا داشت شب ها با ارواح ملاقات دارد. یونگ به خاطر اینکه در کودکی به بازی کردن و ارتباط با همسالانش علاقه ای نداشت، در کودکی تنها بود. از طرفی تنش والدین ، افسردگی مادر و عدم حضور او کنار یونگ، باعث شد نوعی بی اعتمادی به زنان در او شکل بگیرد. هرچند بعدها در این اندیشه تجدید نظر کرد و نوشت: “من به دوستان مرد اعتماد کردهام و از آنها ناامید شدم، به زنها بیاعتماد بودهام و ناامیدم نکردند.
در 12 سالگی به بیماری صرع مبتلا شد و برای مدتی تحصیلش را رها کرد. اما طولی نکشید که بهبود یافت و توانست سلامتیش را بدست آورد. از آنجایی که خانواده ی وی همگی به کلیسا گره خورده بودند، انتظار میرفت یونگ نیز در آینده به مناصب کلیسایی روی آورد. اما او در جوانی به فلسفه علاقمند شد و در کنار آن در دانشگاه بازل سوئیس به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت. او بعد از دریافت دکتری در پزشکی و تخصص در روان پزشکی ، کار خود را در بیمارستان زوریخ شروع کرد.
نظریه ی پروفسور یونگ
بعد از گذشت مدتی با فروید و اوژن بلولر و پیرژانه، روان پزشکان مطرح آن زمان، آشنائی و همکاری پیدا کرد. بعد از جنگ جهانی دوم ، کرسی «روان شناسی طبی» را که بخاطر او در دانشگاه بال تأسیس یافته بود عهده دار گردید و از آن پس در شرق و غرب به مسافرت و سیر در آفاق و انفس و مطالعه و تحقیق فرهنگهای مختلف پرداخت و همه جا با احترام و تعظیم و تکریم روبرو شد. او نه تنها در روانشناسی و روانپزشکی ارجمند است، بلکه در رشته های دیگر نیز صاحب نظر است .
او معتقد بود علاوه بر گذشته ، شخصیت توسط آینده نیز شکل میگیرد. او تعریف فروید از لیبیدو را گسترش داد و به دو صورت استفاده کرد : اول به صورت انرژی پراکنده و دوم به صورت دیدگاه مشابه فروید . فعالیت هایی مانند فکر کردن ، احساس کردن و آرزو کردن از طریق انرژی روانی صورت میگیرد زمانی که کسی انرژی روانی را در عقیده یا احساس صرف کند ، میگویند آن عقیده یا احساس ارزش روانی زیادی دارد. شما میتوانید برای اطلاعات بیشتر راجع به روانشناس خوب در کرج که بر طبق نظریه ی یونگ فعالیت دارد، آشنا شوید.
ساختار شخصیت از نظر پروفسور یونگ
بنابر نظر یونگ شخصیت از چند دستگاه روانی تشکیل شده که با اینکه از هم جدا هستند ولی روی هم تاثیر میگذارند. در ادامه به سیستم های روانی اشاره میکنیم :
من یا خودآگاه :
من، همان ضمیر خودآگاه است که از احساسات ، افکار و تمایلات و هر چیزی که معلوم شخص باشد تشکیل شده است . شما میتوانید برای شرکت در کلاس خودشناسی آنلاین کلیک کنید.
ناخودآگاه فردی :
بنا به اعتقاد یونگ ، ناخودآگاه شخصی از همهٔ کیفیات و خصوصیاتی تشکیل شده که زمانی خودآگاه بودند اما بنا به دلایلی فراموش شده اند و یا طرد شده اند.
ناخودآگاه همگانی با مفاهیم کهن:
در حقیقت انسان ها آثاری که از نیاکان دور دستشان و حتی غیر انسانی به ارث برده اند ، ناخودآگاه جمعی است. آن ها مشهوداتی هستند که در ذهن نیاکان انسان ها وارد شده و به نسل های بعدی منتقل شده و و عصاره ی تحول و کامل شدن روانی انسان ها را تشکیل داده اند.
کارل یونگ بر این باور است که با این تجارب و و سرمایه های چکیده ی نسل ها چشم به این جهان باز میکنیم. او این تجربیات را آرکی تایپ یا به فارسی کهن الگو نام گذاری کرده است. احساس و ادراک و اندیشه ی انسان ها به عقیده ی یونگ طبق همین کهن الگو ها شکل می گیرید.
ماسک (چهره ساختگی) :
پرسنا یا همان ماسک و یا صورت ساختگی، یک کلمه ی یونانی است که بازیگران در قدیم از آن ها موقع بازی کردن نقش استفاده میکردند. یونگ این واژه را به معنی «وضع و حال» یا قیافهای که انسان با آن در اجتماع ظاهر میشود به کار میبرد. اما این اجتماع است که با اداب و رسوم این چهره را به آن ها تحمیل میکند. پس پرسنا در واقع شخصیت اجتماعی و یا نمایشی افراد است و شخصیت واقعی هر کس زیر این ماسک پنهان است. هرچه تاثیر اجتماع بیشتر باشد ، ضخامت این ماسک نیز بیشتر خواهد بود. در این مواقع اصل دو قطبی یودن به خوبی نمایان است. به طور کلی یونگ زندگی را تنازعی میداند بین شخصیت اجتماعی و شخصیت واقعی.
جنبههای مردی و زنی (آنیما و آنیموس) :
قبل از اینکه، افراد عام اصل دوجنسی بودن انسان را افراد قبول کنند ، یونگ این نظریه را اعلام کرد و بر این باور است که انسان ها ذاتا هم جنبه ی زنی دارند و هم جنبه ی مردی. بر نظر یونگ این دو جنبه زنی در مرد آنیما و جنبه مردی در زن آنیموس است. از نظر فیزیولوژی در مرد هورمون های ماده و در زن هورمون های زنانه ترشح میشود و اینگونه است که از نظر روانشناسی صفات مردانه و زنانه در هر دو جنس دیده میشود.
او معتقد است چون صدها هزار سال زن و مرد با یکدیگر زندگی کردهاند ، مرد تا حدی جنبه زنی، و زن تا حدی جنبه مردی پیدا کرده است.
سایه:
یونگ جنبه ی حیوانی و خشن انسان ها را سایه نامیده است . این جنبه شامل افکار و احساسات نامناسب است که گرایش دارند در خودآگاه و در رفتار انسان بروز کنند. ولی انسان معمولاً آنها را بوسیله ماسک از دید افراد دیگر پنهان نگه میدارند و به ناخودآگاه شخصی می سپارند .شما میتوانید برای اطلاعات بیشتر راجع به کارگاه آموزشی سایه های شخصیتی کلیک کنید.
توجه شخصیت و کنشهای آن ، خود :
یکی از «مفاهیم کهن» به عقیده یونگ خود با «خودیابی» است . کارل یونگ میگوید: من مرکز خودآگاه است نه مرکز شخصیت. بدین خاطر که خودآگاه همه شخصیت نیست، بلکه قسمتی از آن است. اگر همه شخصیت ، یعنی هم خودآگاه و هم ناخودآگاه را در نظر بگیریم ، آنوقت من دیگر مرکز شخصیت نخواهد بود، بلکه این مرکز میان خودآگاه و ناخودآگاه قرار خواهد داشت.
خود یابی زمانی امکان پذیر است که عنصر های شخصیتی به حد کافی رشد کرده باشند و در این هنگام است که مرکز شخصیت از من خودآگاه به ناحیهای که میان خودآگاه و ناخودآگاه است منتقل میشود و این مقام انسان را از دوران میان سالی به بعد حاصل میگردد، یعنی از زمانی که دیگر احتیاج ندارد به اینکه همان مقدار از نیروی حیاتی را که در آغاز زندگی برای شو و نما به مصرف میرساند بکار بیندازد.
اختلاف نظر یونگ با فروید:
همانطور که گفتیم یونگ و فروید در یک زمانی (در سال 1906 میلادی) با هم آشنا شدند و به خاطر نزدیک بودن افکارشان تصمیم گرفتند با هم همکاری کنند . این همکاری و همفکری تا حدی بود که فروید یونگ را برای ادامه و ترویج «روان کاوی» جانشین خود معرفی کرد. آن ها در سال 1909 به دعوت استانلی هال برای شرکت در بیستمین سال دانشگاه کلارک دعوت شدند. در آنجا سخنرانی کرند و سال بعد انجمن بین المللی روان کاوی تاسیس شد و یونگ نخستین رییس آن انجمن شد.
یونگ و فروید در یک سری از مسائل روان کاوی با هم اختلاف داشتند که به همین خاطر رابطه ی آن ها را رو به سردی رفت. تا جایی که در سال 1914 این ارتباط به کلی قطع شد. یکی از آن دلائل اهمیت فروید به غریزه جنسی بود. یونگ میگوید: «نخستین دلیل قطع همکاری با فروید این بود که فروید روش تحقیق خود را با نظریهای که درباره جنسیت داشت مخلوط و یکی میکرد، و این چیزی بود که نمیتوانست مورد قبول من باشد. بعد از آن یونگ به بیان نظریه ی روان کاری که نظریه های خود را قبل از همکاری با فروید بنا گذاشته بود پرداخت و آن را روانشناسی تحلیلی نامید.».
یکی دیگر از اختلاف های فروید و یونگ در این است که فروید انسان ها را سرگردان میان دو قطب مخالف میداند اما یونگ بر این باور است که انسان ها در طول زمان و کشمکش های زندگی رشد میکند و کامل میشوند. نظریه ی یونگ امید بخش است اما فروید فقط به گذشته ی انسان ها دقت دارد و میگوید گذشته تا دم مرگ برای انسان ها تکرار میشود.
از دیگر اختلاف های فروید و یونگ ، بر سر غریزه ی جنسی است. به عقیده ی فروید غریزه ی جنسی مهم ترین عنصر تشکیل دهنده ی زندگی است در صورتی که یونگ معنی وسیع تری از زندگی دارد و غریزه ی جنسی را هم ردیف دیگر غرایز میداند.
اختلاف نظر دیگر یونگ و فروید مربوط به شعور باطن یا ناخودآگاه است. یونگ هم مانند فروید به «ناخودآگاه» و تأثیر آن در رفتار، یعنی در شخصیت، بسیار اهمیت میدهد، با این فرق که او اولاً محتوی ناخودآگاه را، که فروید منحصراً عبارت از چیزهای ناپسندیده و نامقبول و واپس زده میپنداشت، جایگاه همان چیزها به اضافه خاطرههای فراموش شده و افکار ملال انگیز گذشته و همه اموری که هنوز آمادگی به خود آگاه آمدن را ندارند، میداند. ثانیاً برای ناخودآگاه دو منطقه قائل است: یکی منطقه ناخودآگاه فردی و شخصی که مربوط به زندگی اختصاصی هر کس است؛ دیگر منطقه ناخودآگاه همگانی یا نژادی که از خاطرههای نیاکان بسیار دور دست و حتی غیر بشری به ارث رسیده و همگانی است، یعنی مشترک میان همه افراد بشر است.
تیپهای شخصیتی از نظر یونگ
در مصاحبه ای با یونگ، او به تئوری تیپ های شخصیتی که خودش مبدع آن بوده اشاره میکند در این گفتگو و میگوید بعد از مدتی متوجه شد که رویاپردازی و ذهن شهودی جزیی از ساختار روان بوده. در صورتی که فروید به جای ارتباط با شهود به کسب دانش از طریق علوم تجربی تاکید داشت بعدها مادر و دختری به بنام مارگیز برگیز آمدند و این نظریه ی یونگ را گسترش دادند و اسمش را ام بی تی ای گذاشتند. از ابن مدل در شرکت های ایرانی برای استخدام برای درک انگیزه و استعداد ها استفاده میکنند.
محتوای پیشنهادی : شما میتوانید پدیده همزمانی از نظر یونگ را نیز مطالعه کنید.
دیدگاهتان را بنویسید